خلاصه قسمت پنجاه و چهارم سریال افسانه جومونگ
ملکه به هر کلکی که هست کلفتش رو میفرسته زندان سراغ تسو تا ببینه اوضاع و احوال چطوریه
کلفته یه زیر میزی به نگهبانه میده و به هزار عشوه و ناز به تسو میگه که خبرداری جومونگ کباب شده اومده قصر؟
قیافه تسو بعد از شنیدن این خبراین شکلی میشه
ملکه به هر کلکی که هست کلفتش رو میفرسته زندان سراغ تسو تا ببینه اوضاع و احوال چطوریه
کلفته یه زیر میزی به نگهبانه میده و به هزار عشوه و ناز به تسو میگه که خبرداری جومونگ کباب شده اومده قصر؟
قیافه تسو بعد از شنیدن این خبراین شکلی میشه
ملکه وقتی می فهمه تسو از شنیدن این خبر چه حالی شده کلی اشک میریزه که ای وای که یه پسرم دیونه و خل و چل شد یکیش هم فراری
تسو هر چی تو زندان دادو بیداد میکنه نگهبان نمیذاره بیاد بیرون
جومونگ خصوصی شاه رو میبینه و شاه ازش میخواد ارتش دامول رو کنار بذاره
جومونگ با شک و تردید از پدرش مهلت میخوادتافکر کنه
و اما وزیر اعطم که الان به همه چی توی قصر مسلطه ژنرال رو خبر میکنه و واسه جون جومانگ نقشه میکشه
ژنرال واکنش نشون میده اما وزیر میگه یه ذره عاقل باش وبفهم!ارتش دامول واسه بویو خطر داره اگه لازم بشه باید این جومونگ رو سر به نیستش کنیم
جومونگ بی خبر از همه جا به یاد بابای خدا بیامرزش مییفته و بعد هم واسه دیدن مامان جونش راهی قصرش میشه
کلفته یه زیر میزی به نگهبانه میده و به هزار عشوه و ناز به تسو میگه که خبرداری جومونگ کباب شده اومده قصر؟
قیافه تسو بعد از شنیدن این خبراین شکلی میشه
ملکه وقتی می فهمه تسو از شنیدن این خبر چه حالی شده کلی اشک میریزه که ای وای که یه پسرم دیونه و خل و چل شد یکیش هم فراری
تسو هر چی تو زندان دادو بیداد میکنه نگهبان نمیذاره بیاد بیرون
جومونگ خصوصی شاه رو میبینه و شاه ازش میخواد ارتش دامول رو کنار بذاره
جومونگ با شک و تردید از پدرش مهلت میخوادتافکر کنه
و اما وزیر اعطم که الان به همه چی توی قصر مسلطه ژنرال رو خبر میکنه و واسه جون جومانگ نقشه میکشه
ژنرال واکنش نشون میده اما وزیر میگه یه ذره عاقل باش وبفهم!ارتش دامول واسه بویو خطر داره اگه لازم بشه باید این جومونگ رو سر به نیستش کنیم
جومونگ بی خبر از همه جا به یاد بابای خدا بیامرزش مییفته و بعد هم واسه دیدن مامان جونش راهی قصرش میشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر