۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

خلاصه قسمت ششم سریال جومونگ

خلاصه قسمت شش / 6 سریال افسانه جومونگ

پرنس جومونگ از اومدن وزیر و کاهن با خبر میشه و گوشه ای پنهان میشه ، وزیر و کاهن پیش هموسو میرن ، اما حرفی نمیزنن و بر میگردند و به مسئول زندان میگن که کسی نباید از این جریان چیزی بفهمه.از اون طرف یانگ پو به تسو میگه که جومونگ هر روز به بیرون میره ، اما ما هر دفعه که بیرون میره نمیتونیم پیداش کنیم و خودش رو پنهان میکنه. تسو هم به یانگ پو میگه که جومونگ رو به زمین تمرین بیار، جومونگ هم به زمین میاد و تسو بهش میگه که میخوام بهت به مهارت جدید یاد بدم،جومونگ هم قبول میکنه ، اما شمشیر شکسته میشه و جومونگ از تسو شکست میخوره و تسو جومونگ رو تهدید میکنه که دیگه باهاش نجنگه.



جومونگ خیلی از شکسته شدن شمشیر ناراحت میشه و شبانه با مشروب به عنوان رشوه پیش آهنگر قصر میره و ازش میخواد که یه شمشیر محکم براش بسازه ، اما آهنگر میگه که این کار بدون اجازه پادشاه غیر ممکنه.خلاصه با اصرار جومونگ قبول میکنه که بهش یاد بده.



از اون طرف به پادشاه خبر میدند که قوم سان بی که قبلا از بویو شکست خورده ، به بویو حمله کرده و چند تا از روستا هارو گرفته ، و دلیل شکست خوردن سربازان مرزی استحکام کم سلاح هشون بوده. از اینجا میفهمند که قوم هان به سان کمک کرده و سلاح بهشون داده.در همین حین وزیر به شاه خبر میده که فرماندار جدید شهر هیون داره به سمت بویو میاد. همه از تصمیم فرماتدار جدید هیون تعجب میکنند و دلیلش رو نمیدونند. شاه هم دستور میده که فرمانده به جنگ به سان بی بره و به وزیر هم میگه که به آهنگر ها بگو تا شمشیر های جدید رو بسازند.




بانو یوها پیش کاهن قصر میره و از نگرانی هاش در مورد جومونگ با یو می یول ( کاهن ) صحبت میکنه و ازش میخواد که کمکش کنه و کاهن هم میگه که من تمام تلاش خودم رو میکنم.از اون طرف جومونگ شبانه به کارگاه آهنگری میره و آهنگر قصر هم بهش روش ساخته شدن شمشیر رو یاد میده و جومونگ شروع به ساختن شمشیر میکنه.






جاسوسی که برای تسو و یانگ پو کار میکرد جومونگ رو حال ساختن شمشیر میبینه و در حین خبر بردن به تسو با یانگ پو مواجه میشه و یانگ پو هم به جاسوسشون میگه که به پرنس تسو حرفی نزن.فرمانده هیون " یانگ جون " ( دوست قدیمی گیوم وا ) وارد قصر بویو میشه و پادشاه از دیدن اون متعجب و خوشحال میشه.



شاه با یانگ جون در مورد روابط بهتر بویو و هیون صحبت میکنه و یانگ جون میگه که من قصدم از اومدنم به اینجا برای این بود که بهتون نامه شاه هیون رو بدم و بخوام که از کشور گشایی دست بردارید.وگرنه ما به تمامی کشورهای همسایتون سلاح های فولادی میدیم و با سپاه 2 میلیون نفری بهتون حمله میکنیم.



شاه هم به پیشنهاد یو می یول و وزرا تصمیم میگیره که فعلا همه چیز رو مخفی کنه تا بعدا جوابشون رو بده،به همین دلیل دستور میده که سرباز ها مرخص بشنو و کارگاه آهنگری تعطیل بشه.وقتی این خبر رو به سرپرست آهنگری میدند ، اون سری به سمت جومونگ میره تا بهش بگه که دیگه به کارگاه آهنگری نره،اما پیداش نمیکنه.مامورین سپاه هیون تو دنبال کارگاه آهنگری میگردن ، اما چیزی پیدا نمیکنند. جومونگ برای ادامه کارش و درست کردن شمشیر شبانه به آهنگری میره ، اما از چیزی خبر نداشت،از اون طرف هم یانگ پو براش نقشه میکشه و داخل کوره مواد منفجره میذاره و وقتی جومونگ کوره رو روشن میکنه و گرمش میکنه ، کوره منفجر میشه و آتیش میگیره و با این کار بهونه دست مامورین هیون تو میدند.تسو یانگ پو رو به خاطر این کار دعوا میکنه ولی بهش میگه که حرفی نزنه.



در ادامه این کار ، فرمانده هیون که در قصر بویو بود پیش پادشاه میره و بهش خرده میگیره وشاه عصبانی میشه و جومونگ رو فرا موخونه و دلیل کارش رو ازش میپرسه،اما جومونگ میگه که دلیلی ندارم و پادشاه جومونگ رو از پرنس بودن خلع میکنه و از قصر اخراجش میکنه.



بانو یوها از این ماجرا زیاد ناراحت نمیشه و میگه که به نفع جومونگ هستش، جومونگ هم پیش مادرش میاد که خداحافظی کنه ، اما مادرش قبول نمیکنه که اونو ببینه. موقع رفتن جومونگ به مادرش از پشت در تعظیم میکنه و پیشکار بانو یوها بهش مقداری جواهر میده که شکمش رو سیر نگه داره.بانو یوها هم به پیشکارش میگه که به برادرت بگو که با جومونگ دیگه ارتباط نداشته باشه.



جومونگ وارد شهر میشه.اما با حقه ای پولها و جواهراتش ازش دزدیده میشه.جومونگ برای استراحت و غذا خوردن جایی میشینه و غذا میخوره ، اما بعد از خوردن غذا میبینه که پولاش رو دزدیدند.



این لحظه هست که وااااااااای آبروش میره ، سر و کله سوسانو پیدا میشه و پول غذاش رو سوسانو میده و میگه پرنس بویو پول نداره که حتی پول غذاشو بده..؟


جومونگ دنبال سوسانو راه می افته و میگه که به من کار بدید تا این پولی که بهم دادید رو جبران کنم.اما سوسانو میگه که به کسی که بار ها بهم دروغ گفته دیگه اعتماد نمی کنم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر