۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

خلاصه قسمت دهم سریال جومونگ

خلاصه قسمت 10 / ده سریال افسانه جومونگ

بانو یوها به دیدن پرنس تسو میاد و حال و احوال ازش میگیره و ملکه از بانو یوها ، حال جومونگ رو میپرسه و بهش میگه که نگران نباشه ، پادشاه جومونگ رو دوباره به قصر بر میگردونه .
وزیر اعظم و یو می یول با هم دیگه پیش پادشاه میرند و یومی یول موضوع زندان مخفی رو از دوباره بیان میکنه و میگه که اون زندان مخصوص قصر پیش گویی بوده و افرادی که به طور معمولی نمیتونند مجازات بشند و از طرفی هم نمیشه اونها رو کشت و باید صبر کرد تا به مرگ عادی بمیرند ، نگه داری میشند . این افراد برای آینده بویو خطرناک بودند و به خاطر همین من از این زندان استفاده کردم و در بین این زندانی ها یکی هست که شما میشناسین و اون هموسو هستش . گیوم وا خیلی جا میخوره و وقتی میفهمه که هموسو زنده هستش ، با عصبانیت به یومی یول میگه که باید با استفاده از قدرتت اونو واسم پیدا کنی .



پادشاه گیوم وا شبانه بانو یوها رو صدا میکنه و باهاش درد دل میکنه و میگه که خوابم نمیبره و میخوام یکم نوشیدنی بخورم تا خوابم ببره و بعد با خودشون در مورد هموسو و خاطرات گذشته حرف میزنند و هر دو از عشق به هموسو صحبت میکنند.



جومونگ تصمیم میگیره که به شهر بره تا از مو پال مو شمشیر بگیره و ماری و دو تا برادرهای دیگش هم میگه که برید موسونگ رو پیدا کنید . جومونگ به شهر میاد و یه درگیری براش پیش میاد و سه نفر قصد جوونش رو میکنند ، اما جومونگ سه نفر رو میزنه و شبانه پیش مو پال مو میاد و ازش درخواست شمشیر میکنه و بعد از یکم درد دل و عذر خواهی ، مو پال مو قبول میکنه که برای جومونگ شمشیر تهیه کنه .



در قصر ، یانگ پو به تسو میگه که مجبور شدم و همه چیز رو به وزیر اعظم و کاهن بزرگ گفتم ، تسو به شدت عصبانی میشه و تصمیم میگیره که پیش یومی یول بره ، تسو و یانگ پو به قصر پیش گویی میرند و وزیر رو هم صداش میزنند که بیاد . تسو با حالت نگران از یومی یول و وزیر میپرسه که چیکار میخواین بکنید؟ و اونا در جواب میگن که ما به پادشاه چیزی نمیگیم ولی به شما هم کمک نمیکنیم ، و این موضوع رو بی سر و صدا نگه میداریم .



بویونگ پیش هموسو میره و براش غذا میبره و هموسو از بویونگ میخواد که چند تا وسیله برای نوشتن براش بیاره … از اون طرف موسونگ در حال قمار بازی گیر می افته و میخوان بکشنش که برادراش به دادش میرسن و نجاتش میدند . مو پال مو برای جومونگ شمشیر میاره و جومونگ شمشیر هارو پیش هموسو میبره و ازش میخواد که هنرهای رزمی رو یاد بده ، هموسو یه نامه به جومونگ میده و میگه که اینو به پدرت ( گیوم وا ) بده ولی نذار که کسی از این ماجرا با خبر بشه .



یون تابال از مریض بودن پرنس تسو به سوسانو میگه و میگه که بهتره برای دیدنش به قصر بری ، چون این کار کاملا به نفع ماست ، سوسانو با اینکه زیاد از تسو خوشش نمیاد ، خلاصه قبول میکنه که به دیدن پرنس تسو بره ، سوسانو با مقداری از گیاهان دارویی به اقامتگاه تسو میره و یکم واسش نقش بازی میکنه که خیلی نگرانت بودم و ...



در همین حین ملکه هم میاد و سوسانو رو میبینه و حدس میزنه که سوسانو همون دختری هستش که تسو ازش خوشش اومده . در این ما بین که سوسانو به دیدن تسو میره ، اوته هم میره سر و گوشی آب میده و ته و توش رو در میاره و میفهمه که جومونگ واقعا پرنس هستش و این موضوع رو به سوسانو میگه .



جومونگ شبانه با پیشکار مادرش (بانو یوها)خارج از قصر قرار میذاره و اون نامه ای رو که هموسو بهش داده بود رو به خدمتکار مادرش میده و میگه که اینو به پادشاه برسون و نذار کسی ، حتی مادرم از این موضوع با خبر بشه . فردای اون روز یک نامه از طرف یون تا بال در مورد شهر هیون به پادشاه میرسه ، اما همراه نامه ها یک نامه دیگه هم وجود داشت ، درسته ، همون نامه ای که هموسو نوشته بود ، داخل نامه ، هموسو از گیوم وا میخواد که به جایگاه همیشگی بیاد تا اونو ببینه ، وزیر اعظم از طریق یکی از خدمتکارا اون نامه رو کش میره و میفهمه که گیوم وا با هموسو قرار گذاشته



شبانه ، پادشاه گیوم وا ، به صورت مخفی از قصر خارج میشه ولی وزیر هم که از این موضوع با خبر شده ، بر خلاف خواست و گفته ی یو می یول به قصد کشتن هموسو وارد عمل میشه ، از اون طرف هم که جومونگ و هموسو به محل قرار حرکت میکنند. در میان راه ، هموسو به جومونگ میگه که داره به دیدار گیوم وا میره و میخواد جومونگ رو از چنگال مرگ نجات بده و ازش بپرسه که چرا بیست سال زندانیش کرده . در وسط راه وزیر اعظم که مخفیانه از قصر خارج شده بود ، به جومونگ و هموسو حمله میکنه ، ولی جومونگ و هموسو از پسشون بر میان و اونارو شکست میدند.


هموسو خیال میکنه که این حمله از طرف گیوم وا بوده ، واسه همین از اون محل درو میشه و دیگه به محل قرار نمیره . هموسو که این جریان رو میبینه تصمیم میگیره که به جومونگ هنرهای رزمی رو یاد بده .



یون تا بال ، موپال مو رو دعوت میکنه و سعی میکنه که مو پال مو رو بخره و بهش پیشنهاد میده که بیاد و برای اونا کار کنه و برای قوم یون تا بال شمشیر بسازه ، اما مو پال مو عصبانی میشه و قبول نمیکنه و اون محل رو ترک میکنه .


پرنس یانگ پو و برادر ملکه با توچی یه معامله ای میکنند و قرار میشه که در مقابل مقداری جواهرات ، تجارت بین بویو و هان به توچی واگذار بشه ، در این میان ، بویونگ که میاد از توچی و مهموناش پذیرایی کنه ، پرنس یونگ پو ، بویونگ رو میبینه و شک میکنه بهش



در اواخر قسمت که هفته بعد مفصل تر در موردش میبینیم ، هموسو به جومونگ شمشیر زنی رو یاد میده و مهارتهای جومونگ هموسو رو به تحسین جومونگ وا میداره ...


خلاصه قسمت یازدهم سریال افسانه جومونگ را در هفته بعد ، سه شنبه بخوانید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر