۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

خلاصه قسمت سیزدهم سریال افسانه جومونگ

خلاصه قسمت سیزدهم سریال افسانه جومونگ


خلاصه قسمت 13 / سیزدهم سریال افسانه جومونگ

جومونگ بعد از مبارزه با افراد توچی و پیروز شدن در مقابل اونها ، به شاه برخورد میکنه و با شاه میشینن و حرف میزنن و گیوم وا به جومونگ میگه که مادرت سخت مریضه و به قصر برگرد. یونگ پو هم که نقشه حمله به جومونگ رو توسط افراد توچی کشیده بود ، در اون محل بود و شاه و جومونگ رو میبینه. جومونگ به قصر بر میگرده و میاد پیش مادرش ، از اون طرف یونگ پو خبر برگشتن جومونگ رو به ملکه و تسو میده و میگه که پادشاه خودش شخصا برای برگشتنش به بیرون از قصر رفته . تسو هم به یونگ پو میگه که دیگه فکر کشتن جومونگ رو از سرت بیرون بیار . تسو از اینکه جومونگ برگشته و ممکنه که جاشو بگیره خیلی نگرانه و از طرفی هم حدس میزنه که اون ممکن پسر هموسو باشه ، به همین دلیل این موضوع رو با وزیر اعظم در میان میذاره و ازش کمک میخواد .

http://www.jumong.ir/photos/421361-jumong.ir-part13-1.jpg

جومونگ برای مادرش دارو درست میکنه و ازش مراقبت میکنه و به یاد حرف هموسو می افته که میگه تو باید از مادرت محافظت کنی . یو ها هم همین طور به یاد اون روزی که با هموسو بود می افته و به جومونگ میگه که تو باید خودت رو محکمتر کنی تا برای آینده آماده بشی و ماموریتی رو که من بهت میدم به پایان برسونی.
همون طور که در قسمت دوازدهم سریال افسانه جومونگ دیدید ، یون تابال به مو پال مو میگه که من از عدم موفقیت تو در ساختن شمشیر سخت تر خبر دارم و اگر با ما همکاری کنی ، ما هم رمز سخت شدن شمشیر رو بهت یاد میدم . مو پال مو به خاطر همین موضوع بر میگرده پیش یون تا بال ، یون تا بال هم دست به سرش میکنه و میگه که چند روز دیگه بیا .

http://www.jumong.ir/photos/2143460-jumong.ir-part13-2.jpg

مو پال مو در حال بیرون اومدن از کارگاه آهنگری ، جومونگ رو میبینه و میگه که حرف خصوصی باهاتون دارم ، خلاصه به خونه مو پال مو میرند و موپال مو به جومونگ میگه که پرنس یونگ پو و وزیر قصر شمشیر هار و قاچاق میکنند. جومونگ هم میگه که موضوع رو مخفی نگه دار تا به موقع خودم اقدام کنم

http://www.jumong.ir/photos/5964465-jumong.ir-part13-3.jpg

جومونگ پیش شاه میاد و خبر سلامتی مادرش رو به شاه میده . شاه هم در مورد مهارت هاش ازش سوال میکنه و میگه که مهارت هات بالا رفته ، چطور به این سطح بالا رسیدی ؟؟ جومونگ هم در مورد هموسو براش میگه و میگه که اون میگفت که با شما در ارتش دامول بوده، خلاصه گیوم وا میفهمه که اون طرفش هموسو بوده .

http://www.jumong.ir/photos/9593304-jumong.ir-part13-4.jpg

شاه همه رو به پیش خودش فرا میخونه . به همه میگه که هدفش از فراخوندنشون ، انتخاب ولیعهد هستش . خلاصه رو به سه برادر میکنه و میگه که شما برای ولیعهدی باید با هم رقابت بکنید تا من تشخیص بدم که کدومتون برای ولیعهدی مناسبید . ملکه و برادرش مخالفت میکنند ، اما تسو و یانگ پو قبول میکنند و جومونگ هم به پادشاه میگه که من هنوز یه مرد واقعی نشدم و میخوام از قصر بیرون برم تا مرد بر گردم و شاه قبول میکنه .

http://www.jumong.ir/photos/425180-jumong.ir-part13-5.jpg

ملکه از اینکه تسو رقابت رو قبول کرده عصبانی میشه ، یو می یول هم از اینکه پادشاه بدون مشورت اون تصمیم به این کار گرفته ، خیلی عصبانی میشه

http://www.jumong.ir/photos/7530315-jumong.ir-part13-6.jpg
به عموی ملگه خبر میدند که شاه برای تعیین ولیعهد گفته که با هم باید رقابت کنند، واسه همین عموی ملکه پا میشه و میاد بویو ، به درخواست ملکه و برادرش میره با پادشاه در مورد ولیعهدی تسو صحبت میکنه ، اما شاه قبول نمیکنه و اجازه صحبت رو بهش نمیده .

http://www.jumong.ir/photos/2399389-jumong.ir-part13-7.jpg

یوتگ پو شمشیرهای قاچاق رو برای توچی میبره .توچی هم برای معامله شمشیر ها با قوم اوک جو افرادش رو میفرسته ، اما وقت معامله شمشیرها ، افراد هیون تو سر میرسند و افراد توچی عقب نشینی میکنند . خلاصه شمشیرهای بویو به دست فرمانده هیون تو که دوست قدیمی گیوم وا بود میرسه و اونم یک نامه به بویو میفرسته و میگه شما شمشیراوتنو به اوک جو دادید و ما تجارت با شما رو قطع میکنیم و شاه بویو باید به هیون تو بیاد .

http://www.jumong.ir/photos/6118313-jumong.ir-part13-9.jpg

شاه مامور آهنگری یعنی مو پال مو رو صدا میزنه و ازش بازخواست میکنه ، اما مو پال مو به یاد حرف جومونگ م افته و موضوع رو لو نمیده ، خلاصه یانگ پو هم این موضوع رو انکار میکنه و وزیر قصر هم میاد صحبت میکنه و ماست مالی میشه موضوع تا اینکه یو می یول میاد پیش شاه و بهش میگه که نمک خیلی واسه مردم مهمه و مصلحت اینه که شما به هیون تو برید .

http://www.jumong.ir/photos/9536252-jumong.ir-part13-10.jpg

یونگ پو میاد پیش توچی و تهدیدش میکنه و میگه که همه مدارک هارو از بین ببر تا کسی نفهمیده . شاه هم در تردید هستش که به هیون تو بره یا نه ، تا اینکه تسو پیش شاه میاد و میگه که من میخوام به جای شما برم پیش یانگ جونگ.شاه هم قبول میکنه.خلاصه تسو به سمت هیون تو میره و جومونگ هم از قصر خارج میشه

http://www.jumong.ir/photos/5259066-jumong.ir-part13-11.jpg

جومونگ به خونه یون تا بال میره و ازش میخواد که اونو به عنوان کارگر شرکت تجاریشون قبول کنه ، یون تابال تعجب میکنه و میگه ....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر