۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

خلاصه قسمت نهم سریال جومونگ

خلاصه قسمت 9 / نه سریال افسانه جومونگ

در این قسمت جومونگ در زندان با مهارت های رزمی فوق العاده هموسو آشنا میشه و متوجه میشه که یک انسان چطور بدون نیاز به چشم هاش میتونه دشمنش رو احساس کنه . جومونگ از هموسو درخواست می کنه که بهش یاد بده تا شخصی با مهارت های اون بشه و هموسو هم با انتقال انرژی از دست هاش به جومونگ سعی می کنه که انرژی حقیقی اون رو آزاد کنه تا در سراسر بدنش جریان پیدا کنه و این شروع ماجراست .



نخست وزیر با یوم یول صحبتی داره و ازش درخواست کمک می کنه تا از مقابله امپراطور با هموسو جلوگیری بشه ولی یوم یول میگه که سال ها گذشته و امپراطور دیگه مثل گذشته نیست و هموسو هم با یک مرده تفاوتی نداره . امپراطور تصمیم درست رو خودش می گیره .



ماری و دوستاش جومونگ رو فراری می دن و به جایی دور از دسترس توچی می برن ولی اویی از دست جومونگ ناراحته که به این راحتی گذاشته بویونگ بخاطر اون اذیت بشه . جومونگ به اویی میگه چیکار کنم که آرومت کنه و اویی بهش میگه مقامت رو کنار بگذار و با من مبارزه کن . دوستاش مین که توی شهر هیچ کس حریف اویی نمیشه و سعی می کنن جومونگ رو بیخیال قضیه کنن ولی جومونگ میگه که اگه این کار آرومت می کنه من حرفی ندارم .

اونها شروع به مبارزه می کنند و در شروع جومونگ با اینکه خوب می جنگه ولی چند بار ضربات محکمی از اویی می خوره و زمین می افته و اویی با خیال اینکه جومونگ تسلیم شده می گذاره میره ولی جومونگ میگه که مبارزه تموم نشده .



با چند حرکت دیگه جومونگ قدرت بیشتری از خودش نشون میده تا اینکه اویی رو زمین می زنه و وقتی می خواد باز هم ادامه بده ماری میگه که تمومش کنید و هر دو دست می کشن . در ادامه پرنس تسو و یانگ پو تصمیم می گیرند که قبل از مراجعه پادشاه به زندان کلک جومونگ رو بکنن و لشگری برای اینکار تهیه می کنند .



و درست زمانی که جومونگ و هموسو در حال تمرکز هستند وارد می شند .



درگیری شروع میشه و جومونگ در مرحله اول تعدادی از افراد اونها رو می کشه . برادر های جومونگ وارد درگیری می شند ولی ناگهان هموسو از جاش بلند میشه و کلی گرد و خاک بپا می کنه !! و فقط چند حرکت کافیه تا شمشیرش رو بگذاره اینجا :



جومونگ و هموسو فرار می کنند ولی تسو و یانگ پو دنبالشون میاند و درگیری در جنگل دوباره شروع میشه . در این درگیری درست زمانی که نزدیک بود جومونگ توسط محافظ تسو به قتل برسه هموسو اون رو نجات میده ولی تسو از پشت سر با شمشیرش هموسو رو زخمی می کنه و یانگ پو از روبرو به قصد گردن زدن هموسو حمله می کنه ولی ...



هموسو با یک حرکت یانگ پو رو از سر راه بر می داره و شمیر تسو رو با دست می گیره و با یک چرخش در هوا شمشیرش رو بر شونه راست تسو فرود میاره و زخم عمیقی رو بر اون وارد می کنه .
بعد از زخمی شدن تسو جومونگ موقعیت خوبی گیر میاره و به همراه هموسو زخمی از اونجا فرار می کنه . جومونگ برای درمان هموسو تصمیم می گیره که بویونگ رو چند ساعتی بدزده و محافظ سوسانو در این راه بهش کمک می کنه و از این طریق به محل مخفی جومونگ هم پی می بره . بویونگ خوشبختانه هموسو رو در مان می کنه و قول میده که فردا هم برای درمانش به اونجا سر بزنه .




از طرفی در قصر یوم یول شک می کنه که چه بلایی سر تسو اومده و با خام کردن یانگ پو به جوابش می رسه .



محافظ سوسانو به سوسانو خبر میده که محل مخفی جومونگ رو پیدا کرده و سوسانو به سمت اونجا راهی میشه و به جومونگ می گه که من می دونم که تو بخاطر من توی این مخمصه افتادی و بهتره که توی کاروان تجاری ما کار کنی تا مجبور نباشی همه عمرت رو از دست توچی فرار کنی ولی جومونگ بهش می گه که من بخاطر پاداش تو رو نجات ندادم و توی وضعیت فعلیم نمی تونم پیش شما کار کنم . در همین زمان بویونگ به اونجا میاد و با دیدن بویونگ میشه حسادتی زنانه رو در چشمان سوسانو احساس کرد ....



چند روز بعد هموسو سرحال میشه و گفتگویی کوتاه با جومونگ درباره زنی که نتونست ازش محافظت کنه انجام میده . جومونگ بهش می گه که من هم همچین زنی رو توی زندگیم دارم و در مقابل کنجکاوی هموسو پاسخ میده که اون زن مادرم هست . هموسو میگه که چرا از دست برادر های ناتنیت شکاست نمی کنی و اینکه چرا اونها انقدر خاص هستند ؟؟ و جومونگ در پاسخ میگه که اونها پرنس های بویو هستند و من هم پسر گیوم وا شاه کشور هستم . و هموسو تازه متوجه میشه که تمام این مدت با پسر دوست قدیمیش بوده ...



خلاصه قسمت دهم / 10 سریال افسانه جومونگ را سه شنبه بعد در جومانگ دات ای ار دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر